ای روزا
داداشی مهدی
خیلی بهونمو می گیره
نمی دونم چرا
حتی بیرونم که
می خوام برم
ازم می پرسه
کجا می ری
تا مطمئن نشه
کجا می رم
ول کنه قضیه نیست
بعضی وختا
که می خوام برم بیرون
ایقد گریه می کنه
که خودمم گریم می گیره
نمی دونم چیکار کنم
دوسم ندارم
دلشو بشکنم
آخه خیلی خیلی
دوسش دارم
تا می رم بیرون
هی زنگ پشت سر زنگ
که کی می رم خونه
ایقد زنگ می زنه
تا برم پیشش
خیالش راحت شه
خودمم وقتی پیشش نیستم
دلم براش یه ذره می شه
خدا به داد دو تا مون برسه
درباره این سایت